اون زمونا که ما کم سن و سال بودیم و محصل دوره ابتدایی. زنگ مدرسه که زده میشد. پرواز می کردیم به سمت خونه هامون. بعدش هم، بازی بود و بازی. مشقامونم می نوشتیم ولی خودمون به تنهایی. مامان باباها خیلی درگیر ما نبودن.
اما الان از اول ابتدایی باید حرص بخوری که بچه درسشو بخونه، مشقُ تمریناشو حل کنه، کتاب کار تابستونشو کامل کنه. تازه بچه های قدیم درسشون خیلی بهتر بود و این از ورودی های سال به سال دانشگاه ها و وضعیت درسیشون کاملاً پیداست.
اینجاست که باید طنز آمیز گفت : واقعاً داریم به کجا میریم؟؟؟؟
درباره این سایت